جدول جو
جدول جو

معنی صیغه ساز - جستجوی لغت در جدول جو

صیغه ساز
(پَ وَ)
آنکه صیغه سازد. آنکه کلمه را مطابق قواعد علم صرف و دستور زبان بصورتهای گوناگون درآورد تا معانی مختلف دهد
لغت نامه دهخدا
صیغه ساز
آن که کلمه را مطابق قواعد صرف به صورتهای گوناگون در آورد تامعانی مختلف دهد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صحنه ساز
تصویر صحنه ساز
سازندۀ صحنه، کسی که صحنه را برای نمایش آماده سازد
فرهنگ فارسی عمید
(غَ / غِ)
عمل صیغه ساز. بیان کردن اصل کلمه و چگونگی گرفتن صورت دوم از آن: ضرب در اصل الضرب بود مصدر بود خواستیم فعل ماضی بنا کنیم الف و لام را از اولش برداشتیم را و با را فتحه دادیم ضرب شد..
لغت نامه دهخدا
(ژَ / ژِ رُ)
شمشیرباز. بهادر. جنگجو. (ناظم الاطباء). شمشیرزن
لغت نامه دهخدا
(اِ پَ)
سازندۀ صحنه. سازندۀ سن نمایش، آنکه حادثه یاوضعی مصنوعی ایجاد کند تا مقصود خود را بدست آرد
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ پَ)
آنکه ساختن شیشه پیشه دارد. شیشه سازنده. (یادداشت مؤلف) :
مدار دست ز مینا و جام در فصلی
که شیشه ساز بود غنچه کاسه گر لاله.
صائب (از آنندراج).
رجوع به شیشه سازی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ)
انتقام جو. منتقم. انتقام گیرنده:
سوی خیمۀ خویش بازآمدند
همه با سری کینه ساز آمدند.
فردوسی.
شوند آگه از من که بازآمدم
دل آگنده و کینه ساز آمدم.
فردوسی.
برفتند هر دو به راه دراز
یکی آزپیشه یکی کینه ساز.
فردوسی.
جوری که ز غمزۀ تو دیدیم
بر عالم کینه ساز بستیم.
خاقانی.
سیه شیر چندان بود کینه ساز
که از دور دندان نماید گراز.
نظامی.
، جنگجو:
چو او را ندیدند گشتند باز
دلیران سوی رستم کینه ساز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از صیغه سازی
تصویر صیغه سازی
در آوردن کلمه به صورت های گوناگون طق قواعد صرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیشه ساز
تصویر شیشه ساز
کسی که شیشه درست میکند شیشه گر
فرهنگ لغت هوشیار
حادثه یا وضعی مصنوعی ایجاد کند تا مقصود خود را بدست آورد، سازنده صحنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیغه سازی
تصویر صیغه سازی
درآوردن کلمه به صورت های گوناگون طبق قواعد صرف
فرهنگ فارسی معین